نوری زاد: پسرم، اگر می توانی مرا و ما را ببخشای. وگرنه این کینه را نسل به نسل بر پشتت حمل کن که ما مستحق شماتت تاریخ ایم. با اینهمه اما بیا و ببخشای که در بخشایش طعم خوشی است در مجاورت عاشقی. عاشق اگر باشی، همه ی مصیبت ها در نگاهت خوار و حقیر می نماید. گرچه نگاه من به عاشقی، عزت گزیدن از یک سوی و واگشودن دست نابکاران از دیگر سوی نیست.
جوان: می بخشمتان آقای نوری زاد. بشرطی که منو برگردونی به سی و پنج سال پیش. همون سالی که به دنیا اومدم در این
سرزمین اساطیریِ غارت شده.
از صفحه فیسبوک آقای نوریزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر