۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

موفقیت شورای ملی در لوس آنجلس و خشم مخالفان

 

[تاريخ:۲۳ بهمن ۱۳۹۱]

همانطور که همه مطلعند با یاری رسانه های ایرانی در آمریکا اقدام به جمع آوری امکانات مالی برای کمک رساندن به تشکیل کنگره اولیه و سایر فعالیتهای آتی شورای در حال تشکیل ملی  با موفقیت روبروگردید. باید اذعان کنم خودم هم انتظار چنین استقبال وسیعی را از سوی هموطنان خارج از کشور نداشتم بطوریکه چنانچه میخواستی برای همیاری به شماره های اعلام شده زنگ بزنی قادر نبودی به آسانی تماس برقرار کنی و تازه این شماره تلفنها متعلق به کسانی بود که دارای کارت اعتباری و قادر به پرداخت مبلغ معینی بودند و این درحالیست که تعداد بسیار زیادی حتی هنوز هم به شماره حساب های اعلام شده پول واریز میکنند.

علت این موفقیت را میتوان بچند عامل مختلف نسبت داد که در درجه اول حضور ملموس شاهزاده رضا پهلوی در این حرکت بمقدار بسیار زیادی در این موفقیت تاثیر گذار بود و در مرحله بعد درجه اطمینان و اعتباری بود که ایرانیان برای این حرکت در حال تشکیل و مجریان آن قائلند با وجود تمام نقائص عملی که در این مرحله هنوز بچشم میخورد.

علت دیگر، خلاء بزرگ و خطرناکیست که درصحنه سیاسی ایران وجود دارد و این خلاء خود باعث ترکتازی های گوناگون از سوی بعضی قدرتهای بیگانه و عواملشان در داخل کشور و همچنین اقدامات سرکوبگرانه رژیم در برابر مخالفان میباشد و مردم با گوشت و پوستشان این خلاء را احساس میکنند و نشان دادند که اگر شخصیت خوشنام و پر اعتباری قدم به جلو بگذارد با استقبال عمومی روبرو خواهد شد. طبیعی است که این موفقیت ملی مسئولیت و تکلیف بزرگ و در عین حال شیرینی را بر روی دوش شاهزاده و کمیته موقت میگذارد که نوع و مسیر حرکت را منطبق با جو جدید بسازند و اجازه ندهند که این حرکت نو پا بسرنوشت حرکتهای پیشین که از سوی دیگران آغاز گردید دچار شود.

مردم واقعا از جلسات پی در پی که دیگران برای بحث و تفسیر درباره مباحثی که زمان آن مدتهاست گذشته و جنبه تکراری پیدا کرده برگزار میکنند خسته شده اند و چشم امید به همت و یاری خارج نشینانی دوخته اند که بتوانند بیاری مبارزان داخل برخیزند. این واقعا قابل توجیه نیست که عده ای انسان سیاسی و فرهیخته بطور متوالی در استکهلم، بروکسل و پراگ به بحث و گفتگو بنشینند و قادر نباشند هنوز دریچه ای از امید را بروی مردم بگشایند. موفقیت لوس آنجلس یک واقعیت دیگر را هم بطور عیان نشان داد و آنهم اینکه بجز رضا پهلوی هیچیک از شخصیتهای بزرگ و کوچک دیگر قادر به تجهیز عمومی برای دستیابی به این مهم نمیباشند. امیدوارم دوستانیکه در جمع پراگ گردآمدند به این واقعیت رسیده باشند که هیچکدام آنها، تا آنجا که مربوط به محبوبیت ملی میگردد، در حد رضا پهلوی نمیباشند و چه بهتر که با شرکت خودشان در یک جنبش ملی با شرکت رضا پهلوی شانس پیروزی دموکراسی در سرزمینمان را محتمل تر بنمایند. به پیش کشیدن مباحث جمهوری و سلطنت و به محاکمه کشیدن پهلوی ها بجای مبارزه مشترک بر علیه خصم مشترک نتیجه ای بجز جری تر شدن این خصم خونخوار نخواهد داشت.

در این میان بد نیست نگاهی هم به مخالفان و بدخواهانی بیاندازید که بعد از موفقیت لوس آنجلس مانند مار زخم خورده چنان بخودشان میپیچند که شدت این خشم و عصبانیت را در میان سطور فحش نامه هایشان بروشنی میتوانید ببینید. یک نمونه روشن مقاله ایست که چندی پیش در سایت مشعل بنام “اتحاد پهلوی و رفسنجانی یا شورای فریب ملی” بقلم نیما فریمن نوشته شده و نویسنده خود را بعنوان دکتر در حقوق از دانشگاه مون پلیه فرانسه معرفی نموده که من فکر کنم حتی دربان آن دانشگاه هم  نمیتوانست به کشف چنین اتحادی بین رفسنجانی و پهلوی قائل گردد چون شاید سواد آن دربان در حد این دکتر در حقوق نباشد ولی بطور مسلم دچار چنین مالیخولیای مهلکی هم نخواهد بود.
بدنیست به بقیه ترشهات فکری این دکتر در حقوق بپردازیم. مینویسد “یک بار دیگر نام رضا پهلوی به عنوان محور سرگردانی اپوزیسیون و عامل اصلی بروز اختلاف میان مخالفان حکومت اسلامی در رسانه های فارسی زبان مطرح شد”. به سرتان قسم من نه اغراق کرده ام و نه حتی یک کلمه به این خزعبلات اضافه نموده ام اینها همه ترشهات مغز یک دکتر حقوق از دانشگاه مون پلیه!! میباشد. بضم این نویسنده پس اگر بجای یک جبهه ملی منسجم حدود پنج جبهه ملی شره و دره در خارج کشور داریم مقصر رضا پهلوی میباشد. و باز اینهم تقصیر رضا پهلویست که چند روز پیش یکی از نشریات درونمرز با نام و مشخصات فاش ساخت که تعدادی از همسران سران فدائیان خلق اکثریت را در ایران دیده اند که ظاهرا مذاکراتی هم صورت گرفته و این سازمان تاکنون کوچکترین توضیحی در اینباره نداده و این در حالیست که از نظراین سازمان نزدیک شدن به رضا پهلوی مترادف با نزدیکی به یک فرد جذامی میباشد.
من حالا میفهمم چرا برگزار کنندگان نشست پراگ قادر به ایجاد هیچ حرکت منسجمی نمیباشند؟ دلیل آن هم بسیار روشن است!! در اینجا هم باز رضا پهلوی مقصر است که لابد به در خانه آنها رفته و آنها را از همکاری با همدیگر باز داشته!!.

اگر فکر میکنید خیالپردازیهای این شبه دیوانه به سطور بالا محدود میگردد سخت در اشتباهید هنوز خنده آورترین آنها را نخوانده اید. گوش کنید: “سید حسین خمینی حامل پیشنهاد مهمی برای خاندان پهلوی بود، در این پیشنهاد، رفسنجانی متعهد شد که با نفوذی که در حکومت اسلامی دارد، امنیت جانی و مالی مدعی سلطنت و بستگان وی را تامین کند و در ازای این خدمت مدعی سطنت دست از ادعای تاج و تخت برباد رفته بردارد و به سرگرم کردن مردم و چوب گذاشتن لای چرخ اپوزیسیون بپردازد”. اگر دچار سرگیجه نشده اید باید چندبار دیگر این کشف بسیار مهم را چند بار دیگر بخوانید تا بتوانید بهتر به افاضات این دکتر عجیب و غریب در علم حقوق پی ببرید. واقعا نمیفهمم، رفسنجانی که حتی قادر به تامین امنیت دختر و پسرش نمیباشد و فائزه را درخیابان در روز روشن علنا با کلمات رکیک مورد تهدید قرار میدهند چطور قادر است تضمین امنیت خانواده پهلوی را بعهده بگیرد؟ ولی تناقضی که در این ادعای دروغین نویسنده  حقوقدان بچشم میخورد و خود وی متوجه آن نگردیده اینست که چنانچه رفسنجانی با تمام خطراتی که با آن مواجه خواهد بود امنیت جانی و مالی شاهزاده رضا پهلوی را تامین نماید آنهم بشرط آنکه ایشان ازادعای سلطنت دست بردارند (بر فرض هم که چنین ادعائی در حال حاضر وجود داشته باشد) پس این خود نشانه آنست که، بر خلاف نظر نویسنده،  این شاهزاده عزیز ما از چنان محبوبیت و حمایتی در جامعه ایران برخوردار است که رفسنجانی حاضر است با قبول تمام خطراتی که برایش در بردارد ایشان را به ایران آورده و وادار به ترک این ادعای مورد نظر نویسنده بنماید. ثانیا مگر نویسنده مدعی نیست که شاهزاده در حال حاضر باعث از هم پاشیدگی اپوزیسیون گردیده پس چرا رفسنجانی باید متحمل اینهمه خرج و خطر بگردد تا ایشان را وادار به چوب گذاشتن لای چرخ اپوزیسیون بنماید.

چنین منطق های قمر در عقرب از سوی چنین مخالفانی میتواند فقط یک نتیجه داشته باشد. اثبات حقانیت و محبوبیت شاهزاده رضا پهلوی.