۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

چرادر 33 سال گذشته هیچ اتحاد موفق وپایداری شکل نگرفت و چرا شورای ملی آخرین شانس اپوزسیون ایران است/ فرید


برای موفقیت یک اتحاد فراگیر و فرا سازمانی یا فرا ایدئولوژیک باید چه مکانیزمهایی را مد نظر قرار داد؟
.
در ابتدا باید این را توضیح دهم که من هم به تنهایی برای چنین گفتمان بزرگی نه نسخه ای می پیچم و نه می خواهم بپیچم هدفم بیشتر طرح آن مقوله ها و مواردیست که به آنها کمتر توجه شده است و از این جایگاه دهنم را به خود مشغول کرده است و امیدوارم که  در سطح جنبش مورد توجه مسئولین امر اتحاد قرار گیرد تا شاید کمکی شود برای پیشبرد این امر

افراد و نیروهایی که امر اتحاد نیروهای سیاسی را به اولویت فعالیتهای خود تبدیل کرده اند و دارند شبانه روز برای این امر نیرومی گذارند  وهزینه می دهند ! باید این موضوع حیاتی و بسیار مهم را جدی بگیرند و آنرا مورد توجه قراردهند که چرا تا کنون این همه همایش و جلسه وکوشش برای ایجاد  یک اتحاد ملی به شکست انجامیده است واقعن چه مقدار از مسئولیت این شکستها به خود نیروهای فعال در این زمینه بر می گردد و چه مقدار آن به حکومتی بر می گردد که اختاپوس وار بر این ملت و مملکت چنگ انداخته است ؟ آیا عدم استقبال مردم در پیشبرد این اتحادها تا چه مبزان تعیین کننده بوده است و چرا این استقبال صورت نگرفته است آیا به شرایط سکون جنبش ارتباط دارد یا به قدرت تخریب رژیم ؟ آیا نقش سازماندهندگان تا جه حد بوده ؟ نیروهای رقیب چگونه کارشکنی کردند و چرا ؟ و چگونه می شود نیروهای سیاسی و سایر مبارزین را به همبستگی تشویق کرد ؟ آیا راه حلها نادرست بوده اند یا مجریان پیشبرد امر اتحاد ار تجربه کافی برخوردار نبودند ؟ تمام این پرسشها را می شود دریک سوال کلی گرد آورد که  : برای موفقیت یک اتحاد فراگیر و فرا سازمانی یا فرا ایدئولوژیک به چه مکانیزمهایی احتیاج است ؟ :

تمام اتحادها در همه جا دارای یک موتور معین و پیشبرنده است که  این حرکت را آغاز می کند ، ممکن است با ابزار و اشکال گوناگون وارد این کارزار گردند ولی تعیین کننده آغاز این پروسه همان هسته اولیه می باشد
اینکه این هسته آغازین دارای چه مشخصات وتواناییهایی می باشد تعیین کننده موفقیت و روند اتحاد نیروها در آغاز این پروسه بسیار بعرنج و کمپلکس می باشد (بزرگترین ضعف ایرانی خود رایی و خودشیفتگیست) اگر این هسته اولیه برای این خصلت ملی ما ایرانیان ، راه حلی موفق نیابد با بسیاری مشگلات روبرو خواهد شد. (ضغف در کار گروهی=کشتی و وزنه برداری مدال طلا می گیریم ولی فوتبال ،والیبال یا بسکتبال که احتیاج به کار گروهی دارد ما ایرانیان کمتر موفقیم اینجا نمی خواهم وارد امکانات و شرایط شوم )علاوه بر این ؛ اینکه هسته اولیه چگونه مشروعیت پیدا می کند و مورد اعتماد قرار می گیرد به چند مولفه بستگی دارد که از حوصله این بحث خارج است و آنرا به زمانی دیگر موکول خواهم کرد چرا که این هسته هم ، در ادامه کار خود در این پروسه مستحیل خواهد شد و وظیفه اش در همان حد استارت کار تعیین کننده خواهد بود.مسیر وآینده این پروسه را  آرای شرکت کنندگان تعیین خواهند کرد
 باید بررسی کرد و  دید که رژیم اسلامی در مسیر اتحاد ملی ، با کدامین ابزار و حیله ها کارشکنی و تخریب می کند

 باید بر این امر واقف بود که  جمهوری اسلامی   در مقابلمان با ماموران رنگارنگ و با ملیارهای نفتی و شبکه عظیم فریب و تطمیع و سرکوب قرار دارد ، و آماده تر از ما مشغول کارشکنی و تخریب هست باید نیروهای در آبنمک خوابا نده را دریافت ، باید شیوه ها و جنگ روانی آنها را شناخت باید متوجه شد که شیوه نفوذ و تخریبشان چگونه عمل می کند
همه ما به خوبی این را می دانیم که جمهوری اسلامی مخالف اتحاد نیروهای برانداز است برای این مقابله دست به هر کاری خواهد زد از اجبر کردن مزدورانش تا سرکوبهای همیشگی و خریدن نیروهای موثر در این پروسه ها را

 باید این امر را بسیار جدی گرفت و با آگاهی بر تمام این معضلات شروع به حرکت کرد اینکه ما دموکراتیم و می خواهیم در آینده دموکراسی را برقرار کنیم به هیچ وجه کافی نیست مشگلات امروز راه حلهای امروزین می طلبد دموکراسی دوای معجزه گر تمام امراض اپوزوسوین ایران نیست  اینگفته که در حرف همه به دموکراسی معتقدیم دردی را از دل اپوزوسیون ایرانی کم نمی کند اگر انسجام و نظمی نباشد که کاری را از پیش برد باید همه چیز را در کوزه گداشت و آبش را نوشید ، فقط التزام دادن به دموکراسی لیبرال ،  امروز و در اپوزوسیون مشگلات به روز ما را حل نمی کند اگر ما با یک حکومت متعارف مثل ترکیه یا حتا اردن و الجزایر سر وکار داشتیم شاید می شد از مولفه های  دموکراسی سودهای بسیاربرد ولی در مقابل جمهوری اسلامی قبل از هر چیزی احتیاج به یک نظم و انسجام آهنین ولی دموکراتیک داریم تا خود را از نفوذ ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی در امان بداریم. مقابله با حکومتی خونریز و بی رحم که مثل آب خوردن آدم می کشد ، راه کار ویژه و مخصوص به خود را می طلبد و نمی شود با راه کارهای تا کنونی  و متعارف ، چنین رژیمی را به زانو انداخت یکی از بزرگترین دلایل شکست این اتحادها تا کنون همین ولنگ وازی سالهای اخیر بوده که با نام دموکراسی بسیاری از زحمات را از بین برده است


دموکراسی تبدیل شده است به این که"هر کس هر چه می خواهد بگوید" این دموکراسی نیست این آنارشیسم قرن 19 است در هیچ کشور دموکرات جهان هم شما شاهد چنین مواردی نیستید هر حزبی مسئول و رهبر و رئیس دارد (واژه هایی که از ترس کسی یر زبان نمی آورد) این احزاب  برنامه دارند انضباط دارند تشویق و تنبیه و اخراج دارند و این مکانیزمهاست که می تواند برنامه هر کلکتیوی را به پیش برد نه کلوپهای بی انتهای هجو و بحث و گفتگویی که سالها ادامه داشته باشد

افراد و شخصیتهایی که دارای توانایی و آوازه ای هستند و مورد تفقد هسته اولیه قرار نگرفته اند
کسانی که ادعایی دارند و زبان و قلمی هم ،  ولی به سهو یا عمد مورد توجه هسته اولیه قرار نگرفته اند اینها از همان آغاز شروع به تخریب می کنند
این تخریبها اشکال و روشهای گوناگون دارد ممکن است با حربه قدیمی نبود" دموکراسی" به مقابله بر خیزند ممکن است موازی سازی کنند و سریع آنها هم اتحادهای مصنوعی و پر سر و صدا ولی میان تهی راه اندازند
ویا  با اتخاذ مواضع افراطی سعی در نشان دادن عدم قاطعیت مبارزاتی هسته اولیه را داشته باشند همینجا باید متذکر شد که جمهوری اسلامی هم تمام این طرفندها را سالهااست که بر علیه اپوزوسیون واقعی به کار می برد ؛ ویا در مسیر مباحث وارد فرسایشی کردن گفتگوها و هدر دادن وقت و از این طریق  انحراف جلسلت را در پیش گیرند. هنر هسته اولیه ولی اینجا نمایان می شود که انگیزه این تقابلها را از هم تشخیص دهند و برای هر یک از آنها راه کار مناسب ، موثر و مخصوص به خود را ارائه دهد باید مخالفتها را جدی گرفت ،  بزرگترین اشتباه آنجایی شروع می شود که به این مخالفتها بی توجهی نشان داد و آنها را ایگنور کرد نوع برخورد و زمان برخورد تعیین کننده است
  
 بدون تمرکز قدرت نمی توان با جمهوری اسلامی مقابله کرد تمرکز قدرت از انسجام نیروها بوجود می آید

 تمرکز قدرت احتیاج به نیرو دارد و تمام این تمهیدات به ملیونها تومان و دلار سرمایه  احتیاج دارد ،  باید برای تمام این موضوعات فکر کرد  مهمترین موضوع این کارزار ولی تمرکز قدرت خواهد بود نتاسب قوا هست که می تواند موثر واقع گردد و تعیین کننده شود  و نه فقط احساسات پاک دموکراتیک و آزادیخواهانه ! البته که  تمام این مبارزات برای رسیدن به همان آزادی و دموکراسیست ولی بسیاری شیپور را از سر گشادش می نوازند و دموکراسی را آورده اند اول کار کسی هم نیست که به این آقایان بگوید دموکراسی را دولتها و قدرتها به پیش می برند و نه نیروهای پراکنده اپوزوسیون
 من در تعجبم که چگونه اینهمه سال این همه مغز و مخ نتوانستند درک کنند که  دموکراسی هدف است و نه وسیله ؟ دموکراتهای ما هم مثل  نیروهای افراطی  گویا خود را قانع کرده اند که در همین خارج از کشور دموکراسی بازی راه اندازند و فراموش می کنند که در یک دموکراسی واقعی که قدرت سیاسی ضامن عملی کردن آن است  به بسیاری فاکتورها نیاز دارد ابتدا باید رسانه های آزاد داشت  باید سندیکاهای آزاد کارگری و کارفرمایی داشت ،  باید اقتصاد آزاد و رقابتی در کشور حاکم گردد و دهها مورد دیگر  تمام این وظایف ولی در گام آخر به اپوزسیون ارتباط پیدا می کند یعنی زمانی که قدرت مردمی را با رای آزاد مردم بدست آمد بارها تکرار کردم اینجا هم برای چندمین بار فریاد می زنم  که
 وظیفه اصلی و اولویت اساسی اپوزسیون در تمام دنیا  تصاحب قدرت سیاسی و تغییر حاکمان در قدرت است  
باید دقت کرد که  قرار نیست من یا جریان همفکر من  قدرت را تصاحب کند بلکه مردمی که خواهان تغییر حکومت می باشند و در اینجا اپوزسیون نامیده می شوند باید این جابجایی را عملی کنند  همین گرفتن قدرت سیاسی تبدیل شده است به فحش وکسی جرات نمی کند که بگوید این حق هر نیروی سیاسیت تا برای پیشبرد برنامه هایش ابتدا باید  قدرت سیاسی را تصاحب کند . متاسفانه بسیاری از سیاستمداران ما وقتی از تصاحب قدرت سیاسی سخن نمی گویند ، خوب ضرورتی هم پیدا نمی کنند که راههای رسیدن به آن را روشن کنند
 .
برای عملی کردن هر ایده ، برنامه و سیاستی  احتیاج به ایزار عملی کردن آن داریم این ابزار در دنیای مدرن چیزی نیست جزء قدرت سیاسی  متاسفانه این اساسیترین موضوغ سیاست  در بین سیاستمداران اپوزسیون ایرانی به فراموشی سپرده شده است  و در همایشها کمترین بحثها را به خود احتصاص می دهد در صورتی که محوریترین اصل همین است . در مقابل ولی هر کسی می خواهد نشان دهد که ببینید چقدردموکرات شده است   البته آنهم  فقط در حرف والی برای گذشت از کوچکترین خواسته اش دهها ساعت بحث می کند(کافیست به همایشهای تا کنونی این نیروها نگاهی بیندازید) همانطور که در بالا اشاره شد دموکرات شدن جریانات سیاسی ایران که در گذشته دارای  یک ایدئولوژی تمامیت خواه بودند ،بسیار خوب است و باید آنرا ستود ولی آیا باید این گفتمان را به یک دین تبدیل کرد و با آن در همه جا پز داد یا نه باید از این مکانیزم برای به زیر کشیدن حاکمان جبار ، خونریز و ضد ملی حاکم بر کشور ، استفاده کرد

آیا سیاست، دموکراسی آزادی و تمام این مفاعیم نیک و خوب فقط برای سیاست بازیست یا نه سیاسیت ابزاریست برای عملی کردن خواسته هایی که مردم را به نیکبختی و آسایش برساند و آیا هیچ خواسته ای مقدستر از این مطالبه  که کشور را از دست اقلیت مطلقی به نام آخوند رهانید ؟ در همایشی که همین اواخر ما در استکهلم و بلژیک شاهدش بودیم آیا کوچکترین بحثی روی موضوع سرنگونی جمهوری اسلامی صورت گرفت ؟ در این همایش گوبا همه جمع شده بودند که به هم بگویند چقدر دموکرات شده اند تامش را هم دموکراسی گذاشتند.هر سال 3 جلسه با هم می ذارند و همه به هم تبریک می گویند که دموکرات شده اند و به خانه هایشان بر می گردند .از پرداختن به  اصلاحطلبان مذهبی و غیرمذهبی می گذرم چون آنها در اپوزسیون جای ندارند آنها خواهان اصلاح و تحکیم پوزسیون هستند و در مقابل آزادیخواهان قرار گرفته اند بحث من با اپورسیون ایرانیست نیرویی که خواهان تغییر و جابجایی جکومت اسلامیست

 باید دقت کرد که از همین حربه دموکراسی هم  بسیاری هم برا تخریب استفاده می کنند و با اسلحه اینکه"ا دموکراسی نیست " سعی در تخطئه هر کوشش متحد کننده ای خواهند کرد واگر نیروهای سازمانده این همبستگیها دارای گذشته غیر دموکراتیک باشند وبرای اینکه مهر دیکتاتوری به آنها نخورد سعی خواهد شد تا در مقابل حتا مخربین هم کوتاه بیایند و اینجاست که دیگر آنها تمام نشستها را به کانونهای بحث و گفتگو تبدیل خواهند کرد وماهها چند ده نفر به بحث خواهند پرداخت که آیا باید در سند همکاری قوم درج گردد یا ملت  آیا جمهوری خوب است یا پادشاهی و یا 28 مرداد قیام بود یا کودتا  و در پایان این همه سعی و کوشش متاسفانه و تا کنون  به جزء چند اعلامیه و دلسرد شدن عده ای دیگر هیچ باقی نمی ماند

سکان کشتی ملت ایران متاسفانه در دست ناخدایی افتاده است که الاغچرانی هم بلد نیست چه رسد به هدایت کشتی ایران در طوفانهای سهمگینی که در آینده با آن روبرو خواهیم شد.

خامنه ای می خواهد عدم لیاقت و ورشکستگی کشور را با جنگی خانمان سوز به پایاین برد تا آیندگان اورا نه به خاطر بی لیاقتی مشتی آخوند بی سواد که کشور را به فروپاشی و ورشکستگی کشاندند لعن و نفرین کنند ، بلکه می خواهد در آخرین روزهای عمرش ملتی را هم با خود به  گورستانی ببرد که در آنها صدها هزار وطن پرست ایرانی در 33 سال گذشته آرمیده اند برای خامنه ای و دردان دیگر نه کشور و میهن معنا دارد و نه ملت و حتا امت رفسنجانی روزی دکترین سیاسی آخوند های حاکم بر جان و مال ایرانی را اینگونه بیان کرد "دیگی که برا من نجوشد بگذار سر سگ در آن باشد" با چنین حکومتی که نه مسئولیت می شناسد و نه به حقوق دیگران اهمیت می دهد کشور ما بسیار بلایای دیگر در انتظار دارد .برای روزهای طوفانی آینده باید امروز متحد و منسجم شد
 مهم نیست که لزومن باید همه باشند چرا که در هیچ تشکلی هیجوقت همه نبودند و نباید هم باشند ولی مهم است که حتا یک وطنپرست و مبارز راه رهایی ایران بیرون نماند و دلسرد نشود. 

این را هم باید خاطر نشان کرد که در شرایط پراکندگی نیروها ممکن است وطنپرستان آزادیخواه و سکولار ایرانی  تعدادشان 50 ملیون نباشد.  در آغاز همیشه تعداد اندکی شروع می کنند ولی در پایان این راه  ملیونها همراه خواهند شد.

این عدم فعال بودن اکثریت جامعه، مخصوص ایران نیست در تمام کشورها درصد کوچکی فعال سیاسی هستند جمهوری اسلامی که فقط به کمک مزدورانش که معتاد به پول نفت شده اند تکیه زده است این پول قطع شود جمهوری اسلامی هم به زمین خواهد خورد این رژیم  از همه دولتها شکننده تر و ضعیف تر است  امروز در تمام کشورهای دموکرات جهان  10-20%  جامعه فعال و پیشرو هستند و در احزاب سیاسی تمرکز پیدا کرده اند  ولی همین درصد کم در روز انتخابات مورد پذیرش اکثریت جامعه قرار می گیرند.

در شرایط گسستهای مزمن و خلاء قدرت سیاسی یک گروه کوچک ولی منسجم و دراری برنامه می تواند آن خلاء را پر کند
 فراموش نکنیم که ما در آینده نزدیک سیستمی به نام جمهوری اسلامی نخواهیم داشت این را هم به یاد داشته باشیم که در شرایط بحران و از هم گسستگی کشور آن نیرویی برما حاکم می گردد که می تواند. یعنی نیرو و قدرت دارد، آیا تجزیه طلبان و دشمنان خارجی ایران دارای چنین موقعیتی خواهند شد پاسخ "آریست" اگر که وطنپرستان ، امروز دست رو دست گذارده و در فکر منافع حقیر سیاسی و کوتاه مدت خود باشند و یا  کیش شخصیت و سازمانی ، آنها را چنان در خود فرو برده باشد که از ایران بگذرند ولی از منافع، افکار و عقاید پلیدشان نه

 مهم نیست که در شرایط عدم امنیت و گسسستگی ملی کدام نیروی سیاسی می تواند شیرازه کشور ازهم پاشیده را سرهم آورد مهم ولی آنست که کدامین نیرو می تواند این مهم را انجام دهد

 ما وطنپرستان سکولار و دموکرات ایرانی با هر عقیده ، مسلک ، سازمان و تفکر  باید بتوانیم امروز با انسجام در شورای ملی ایران خود را برای نجات کشتی متلاطم وطن در دریای خروشان از هم گسستگی وبی اعتمادی دست به اقدام زنیم  و برای رساندن این کشتی به ساحل نجات ،  خود را آماده کنیم ، آه و افسوس فردا ، بی  فایده است امروز باید اقدام کرد ، .
ما می توانیم و محکوم به آنیم
 دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش کنیم آزاد

فرید