قبل از انتشار منشور پیشنهادی شورا مطلب انتقادی با این عنوان درج کردم
چرادر 33 سال گذشته هیچ اتحاد موفق وپایداری شکل نگرفت و چرا شورای ملی آخرین شانس اپوزسیون ایران است/ در ادامه آن مطلب سعی خواهم کرد با مثالهای معینی این معضل را بیشتر بشکافم
مکانیزم شورای ملی را می شود در یک جمله چنین ارزیابی کرد که ، در مجامع سیاسی ایرانیان ، این روش تجربه نشده ، تا کنون دموکرات ترین متدولوژیست . چرا که اولن ، همه در این شورا دارای حقوق مساوی هستند ودر ثانی این سیستم بر خلاف سیستمهای تا کنونی از پایین به بالاست و نه از بالا به پایین . سومن در همین آغاز کار و بر خلاف احزاب و سازمانهای قدیمی و سنتی ، اعضاء به وسیله یک جمع نخبه برگزیده نمی شوند .آقای رضا پهلوی یه عنوان معروفترین و شاخصترین ابرانی در اپوزوسیون دارای همان حقوق و وظایف است که خانم یا آقای فرید در دورافتاده ترین نقطه کشور .به معنای دیگر همه شهروندیم و همه دارای حقوق مساوی و یکسان
اغلب درگیریهای درون سازمانها به خاطر عدم رعایت همین موازین است .چرا که برخی خود را محق می دانند و فکر می کنند که حقوقشون پایمال شده است و یا انتظارات بیهوده و نادرست، آنها را وادار به حرکات نامانوس کرده است و خود بی خبر است
اگر حقی ضایع نگردیده شود اعتراض و درگیری هم به وجود نخواهد آمد و تمام این امور به چارتهای تشکیلاتی و چگونگی موازین درون سازمانی ربط پیدا می کند
تفاوت مهم و اساسی دیگر شورای ملی ! در محور قرار داشتن اندیشه به جای(شخص) اشخاص است . نباید حول یک یا 10 شخص گرد آمد باید حول یک اندیشه مدرن و سکولار جمع شد (طرح پیشنهادی منشور شورا) هر ایرانی آن اندیشه مورد قبول همه را پذیرفت در شورا قرار دارد .اندیشه را می شود تکوین و تغییر داد اشخاص ولی حذف می گردند و همین حذف باعث درگیریها شده و می شود .اندیشه و منشور صاحب مشخصی ندارد و دقیقن از این جایگاه است که همه خود را وابسته به آن خواهند دانست
اندیشه محوری باعث می شود که همه با آن در کنگره به وفاق ملی برسند
در این گفتمان ، نه از یک ایدئولوژی خاص صحبتی به میان است و نه از دین و قومیتی خاص . در سرتاسر این پروسه نوین و مدرن ، شما می توانید ، تفاوتهای بنیادین را با سایر همایشها و سازمانهای تا کنونی مشاهده کنید برای نمونه اگر بخواهیم متدولوژی پیشبرنده و حاکم بر طرح شورای ملی را با یکی از آخرین پیشنهادهایی که در برخی رسانه ها از آن به عنوان طرح فیلادلفیا نام برده می شود ، مقایسه کنیم پی خواهیم برد که
تنها تفاوت طرح فیلاذلفیا با آن هزاران طرح تا کنونی دیگر در 33 سال گذشته فقط در نام آن است که متاسفانه "روشنفکران" سنتی و دیروزین ما به جای استفاده از اسامی و مفاهیم بومی ایرانی ،شیفته نامها و القاب غیر پارسی و ایرانی بودند و هستند
طرح فیلادلفیا فرقش با طرح همایش واشنگتن که بر محور اصلاحات آقای کدیور و با شرکت افرادی مثل آقای نوریعلا تشکیل شده بود در چیست و یا این طرح چه فرقی با همایش هماهنگی پاریس و لندن و برلین و منشور 81 دارد ؟
در تمام این طرحها عده ای همفکر و هم ایده جمع می شدند و عده ای ار دوستان مورد اعتماد خود را جمع آوری می کردند و آنها را در دور حلقه اولیه که خودشان بودند می گذاشتند
در سالهای اولیه انقلاب اسلامی اتحادها بیشتر ایدولولوژیک بود .نیروهای م.ل. علاقه داشتند با یکدیگر وحدت کنند و سازمانهای دینی با یکدیگردر اثر آشنایی این چریانات با دموکراسیهای غربی و بخصوص بعد از شکست سوسیالیزم در جهان این شیوه اتحادهای ایدولوژیک ، جای خودش را به اتحادهای سیاسی داد در این راستا شاهراده رضا پهلوی به واقع پیشقدم بوده و هست
حوشبختانه ما امروز در تمام جرگه های سیاسی نیروهایی داریم که خواهان متحد شدن بر محور گفتمان فراایدولوژیک فراسازمانی و فرا حزبی هستند
اگر به مکانیزمهای غیر دموکراتیک و دیکتاتورمابانه روابط درون سازمانی جریانات سیاسی در تمام نحله های فکری پوزسیون و اپوزسیون ایران قبل از 1357 نگاهی اندازیم می بینیم که
در اصل گروههای سیاسی که می خواستند سازمانی را تشکیل دهند بیشتر اعضایشان از بین دوستان و آشنایان و رفقای قدیم و جدیدشان برگزیده شده بودند ما امروز و بعد از اینهمه تحولات فکری می بینیم که کار این همایشهای و سازمانهای امروزین هنوز هم در محتوا تفاوت اندکی با تشکیل سازمانهای چریکی دهه 40 و 50 در ایران دارد ،حلقه اولیه مثلن 10 نفر بودند ، اینها آشنایانشان را در حاقه دوم و آنها هم آشنایانشان را در حلقه سوم و چهارم و.....قرار می دادند. ممکن بود این حلقه ها اعضای فامیل آنها باشند یا طرفداران یک دین و ایدئولوژی و یا افرادی از یک اقلیت قومی (فرقه پیشه وری در آذربایجان،حزب دموکرات درکردستان ) باشند .شورای ملی ولی هیچیک از این سدها را پیش رو ندارد هر ایرانی با پذیرش مشور حقوق بشری وسکولار می تواند انتخاب شود و انتخاب کند و لزومن نباید استاد دانشگاه یا مفسر صدای آمریکا و بی بی سی باشد
بحث من به مکانیزمهای تشکیل چنین اتحادی می پردازد و نه اینکه آیا این پروسه ها در روندشان به کدام ناکجاآبادها ختم شدند در تمام این سالها و در تمام این سازمانها و همایشها (مارکسیستی ،جبهه ای ،دینی) ،دموکراسی و حقوق شهروندی اعضای این تشکلها اولین قربانبان روابط فامیلی ، ایدولوژی و قومی بودند. حقوق اعضا نه یکسان بود و هست و نه مدرن .اخیرن و بعد از آمدن اعضای این سازمانها به کشورهای غربی و پس از اعتراضات اعضای ساده ای که حقوقشان سالها در این روابط فامیلی ضایع شده بود ، رهبران این جریانات سعی کردند که کمی آزادی در درون این تشکلها جاری کنند ولی از گفتمان شورای ملی که بر اصول علمی مدرنیسم استوار خواهد شد سالها دورند
.
چرا تمام طرحهای فیلاذلفیایی یا تجمع تحصیلکردها تا کنون (به ویژه در33 سال گذشته)غیر دموکراتیک بوده و از بالا تشکیل شده است و چرا ضوابط شورای ملی متفاوت ،دموکرات و مدرن است ؟
وقتی اینجا صحبت از تحصیلکرده می کنم دقیقن به محور ساختاری این طرح اشاره کرده ام .افرادی که فقط اعتقاد به تجمع دکترها و استادان دانشگاه ومتخصین که برای اولین بار در بی بی سی مد شد ، دارند ، فقط از خود و منافع خود دفاع می کنند این طرح می گوید که تعدادی از افراد دارای اعتبار و اعتماد و متشخص باید دور هم جمع شوند.
در نگاه اول ، این تفکر ، شاید معقول به نظر آید البته وقتی پیشنهاد دهنده خود جزو طرحش قرار نگیرد والی به درستی می گویند که طرح دهنده(نوریعلا) برای خود چونه می زند شاید این نوع پیشنهادات ، برای انجمن خانه و مدرسه مناسب باشد ولی وقتی ادعای مدیریت یک ملت به میان می آید آن دیگرانی که در این مجموعه قرار نگرفتند یا ازآنها دعوت به عمل نیامده است ، آیا بی اعتبار بودند یا بی اعتماد آیا طرح دهندگان ، اصولن آن دهها هزار دیگر را هم مد نظر قرار داده اند یا نه ؟ معمولن کسانی که دارای اسم و رسم و معروفیتی هستند از این نوع طرحها پشتیبانی می کنند (من خود تحصیلات آکادمیک دارم ولی ازحقوق غیره دفاع می کنم) همانطور که اشاره کردم این روش می تواند برای یک مجموعه کوچک مناسب باشد و به هیچوجه نمی تواند جوابگوی ملیونها انشانی باشد که می خواهند به آلترناتیو دموکراتیک یک حکومت تبدیل شوند
اگر بخواهیم شرط و شروطی برای پیدایش و تشکیل هر تجمعی بگذاریم ، اجازه نداریم با هر انگیزه و تحت هیچ شرایطی دیگران را بیرون در بگذاریم باید آن مکانیزمی را ایجاد کرد که تمام آحاد یک کشور 70 ملیونی مثل ایران بتوانند در آن جایی گیرند و در ظمن کارها هم به بهترین شکل ممکنه به پیش رود و به انجام رسند اگر به مانند همین طرح فیلادلفیا و طرحهای تا کنونی هزاران نفر بیرون بمانند ،آنها از همان آغار با طرح به اعتراض بر خواهند خواست و دیر یا زود آنرا هم به مانند تمام این طرحهای 33 سال گذشته به بایگانی تاریخ خواهد سپرد
شورای ملی آن بستری را فراهم می کند که هر ایرانی بتواند عضو شود فعالیت کند و در ارگانهای رهبری انتخاب شود بدون اینکه قومیت ، دین،نژاد سطح سواد و....مانعی ایجاد کند. باید در تمام زمینه ها تخصص و کاردانی محور ارتقا و پذیرش مسئولیتها قرار گیرد
در طرحهای فیلادلفیایی تعداد 30 تا 100 نفرخود را به هم می رسانند و می خواهند به توافق برسند در همین پروسه رسیدن به توافق همه چیز پایان می پذیرد چون به توافق نمی رسند
اخیرن برای ادامه این نشستها در بروکسل بر همین منوال تعدادی جمع شدند و سعی کردند که فقط ثابت کنند که از جرگه های گوناگون فکری می توانند 2 روز در کنار هم بنشینند وطوری حرکت کردند که گویی با ایران کاری ندارند واطلاعی از بحران سیاسی منطقه وکشور خود ندارند و مثلن هدفشون فقط دموکراسی بازی است و بس .دست اندرکاران این کنفرانس از ترس شکست نخوردن در اصل دستان خود را در پوست گردو گذاشتند و هیچ کاری پیش نبردند من هر چه انتظار کشیدم که اینها چگونه می خواهند دموکراسی را نه در سوئد و بلژیک بلکه در ایران پیاده کنند ، چیزی نیافتم ، گویی چنین قصدی هم نداشتند خوب همین آقای نوریعلا هم در کنفرانس بلژیک بود ، ایشان چرا طرحشان را در آنجا به بحث نگذاشتند ؟آیا باید هر کس برای در محور قرار دادن خود طرحی بیرون دهد ؟ در دهها کنفرانس و همایش ایشان حضور دارند و داشتند حتا یکی از این تجمعات موفق نشد همینجا می خواهم از آقای نوریعلا بپرسم که مشگل شما در کجاست حتا در مراحل آغازین تدوین منشور پیشنهادی شورا هم ایشان حضور داشتند چه شد که یهو دو باره رفتن روی طرحی دیگر
در آن مجموعه 25 نفر دیگر هم حضور داشتند چرا فقط آقای نوری علا همیشه با همه مشگل دارد آیا مشگل از خود ایشان نیست
دیروز من صحبتهای ایشان را در یوتیوب می شنیدم و از این همه تهمت و اتهامهای دروغین ایشان متعجب گردیدم آقای نوریعلا خود در واشنگتن با اصلاحطلبان همین 3 ماه پیش هم پیاله بودند ولی به افرادی در کمیته موقت شورا ایراد می گرفتند که آنها چرا قبلن اصلاحطلب بودند و دهها تناقض دیگر ، تو گویی آقای نوریعلا اگر در محور قرار نگیرند می زنند تمام کاسه کوزها را به زمین و می شکنند این شیوه ایست که اکثر انقلابیون همدست شده با خمینی در سال 57 کم وبیش دارند .اینها اکثرن تمامیت خواه می باشند سیاست برای اینها همه چیز یا هیچ است این طیف با همه در جنگ است همیشه هم بازنده بوده است
با وجودی که کمیته موقت بارها عنوان کردند که قبل از تشکیل کنگره شورای ملی این کمیته که از نامش پیداست و موقت می باشد خود را منحل می کند ولی افرادی مثل آقای نوریعلا ول کن دعوا نیستند از طرفی همه را به باد ناسزا می گیرد و از آن طرف عنوان می کند که اگر موفق شد با شورا همکاری خواهد کرد ، این یک بام و دو هوا چیست آقای نوریعلا
بسیاری به کمیته موقت و چگونگی تشکیل آن انتقاداتی دارند من هم یکی از آنها هستم لی انتقادات من تخریب نیست من نمی خواهم برخورد حدفی انجام دهم آنهم برای منافع و خواسته های حقیر شخصی
برخوردهای این دو نفر که با کمیته موقت همکاریهایی داشتند و از سن و سالی هم برخوردارند ، آدمی را یاد دعواهای کودکستان می اندازد اینها که تعدادشون بسیار اندک است گویا توقعات و انتظارات بسیار نادرستی از همکاریها و هماهنگیها داشته اند
فرد دیگری هم دقیقن در همان روز انتشار منشورپیشنهادی شورای ملی با همین روشهای کهنه شده بسیار ابتدایی دهه 50 و 60 سعی دارد از طریق گردنکشی و تهدید به خواسته های خودش برسد و می گوید که چون به من در کمیته وقت کم داده شده در نتیجه من هم آنها را به باد انتقاد می گیرم و تهدید می کند که اگر خواسته های من برآورده نشود من قهر خواهم کرد جالبی قضیه اینجاست که همه اینها خود را برانداز می دانند همه به طریقی خود را با آقای رضا پهلوی نزدیک احساس می کنند و همه منشور پیشنهادی را هم در وجه غالب آن پذیرفته اند حال شما به من بگویید دعوای اینها سیاسیست ؟ فرهنگیست یا نه خودمحوری و خودشیفتگی اینهاست که یکی به این توده ای خائن می گوید وایشون هم آن یکی را فاشیست می نامد . همه اینها هم به مانند 70% اعضای کمیته موقت هماهنگی شورای ملی از هموطنان طیف جمهوریخواه می باشند
مدرنیسم روح حاکم بر شورای ملی
مدرنیته یا تجدد از آرمانهای انقلاب مشروطه در ایران بود که برای اولین بار در شرق پدران و مادران ما آنرا در سرلوحه کارهایشان قرار دادند
با ظهور رضا شاه و ایجاد دولت و ملت مدرن در ایران اولین سنگپایه های مدرنیسم در ایران ریخته شد با ایجاد دادگستری ، آموزش.و پرورش و...زمینه های آغاز سکولاریسم در ایران به وجود آمد ادامه رفرمهای مدرنییته را محمدرضا شاه پهلوی تا سال 1357 در ایران ادامه داد که متاسفانه با انقلاب ارتجاعی و واپسگرای اسلامی این روند متوقف گردید که اگر چنین نمی شد ایران هم به مانند کره جنوبی ، ژاپن ودهها کشور دیگر امروز تمام مولفه های مدرنیته را پیاده کرده بود
منشور پیشنهدی کمیته موقت بر اصول و مبانی مدرنیسم استوار گردیده است حقوق بشر یکی از این اصول می باشد سکولاریسم و آزادی بیان و دموکراسی ، از دیگر اصول آن می باشند من در همینجا این مقاله را خاتمه می دهم و شما را دعوت می کنم تا خود منشور پیشنهادی شورا ملی را مطالعه کنید
باید در همینجا تذکر دهم که اگر پس از مطالعه منشور شما هم خواستید به جمع هزاران نفری بپیوندید که منشور را امضا کرده اند ولی ایراداتی به آن دارید می توانید درقسمت پیشنهادات شورا ای مایل بزنید تا اگر ممکن بود آنرا تصحیح کنند والی در کنگره ای که در آینده تشکیل خواهد شد با تصویب همگان به این پیشنهادات ترتیب اثر داده خواهد شد
فرید
---------------------------------------------------
منشور پیشنهادی
شورای ملی ایران
برای برگزاری انتخابات آزاد
---------------------------------------------------------