.
آقای امینی دارند رک وپوست کنده به آقای سازگارا ایراد می گیرند که چرا خواهان براندازی ولایت فقیه هستند ، توجه کنید سخن از سرنگونی جمهوری اسلامی نیست ، بلکه ایشان حتی راضی به کنار زدن خامنه ای وولایت فقیه هم نیستند و از آن وحشتناکتر ایشان با محاکمه خامنه ای هم مشگل دارند, وتمام اینها را آقای محمد امینی ، زیر نام سکولار دموکراسی به پیش می برند .تـفــو ای چرخ گردون تـفـــو !.
راستش را بخواهید بعد از مطالعه این اندرز " امینانه" آقای امینی به آقای سازگارا , که گویا ایشان اندرزهای خطرناک داده اند خندم گرفت.تا جایی که به یاد دارم آقای سازگارا همیشه اعتقاد به آقای موسوی داشتند واز آن طریق تایید قانون اساسی جمهوری اسلامی.ولی دنیای ما امروزه روز دنیای عجیبی شده است که آقای سازگارا می شود رادیکال وافراطی سلطنت طلب,آنهم چون خواسته است که خامنه ای این جنایت کار اصلی در ایران، گورش را گم کند .ومثلن جایش را به یکی دیگر بدهد.و همه چیز سر جایش بماند.آقای امینی حتا ، با همین تغییر کوچک هم راضی نیستند وآنرا خطرناک می دانند. ،من فکر نمی کردم آقای دکتر امینی به این حد از "فرهیختگی" سیاسی برسند.
.
کمی به گذشته برگردیم ، آمده بود تا در شاهراه اطلاعاتی پالتالک، سخنرانی کند و در کنار بسیاری دیگر به بحث وتبادل نظر بپردازد..
هنوز در ایران جنبش اعتراضی ومطالباتی شروع نشده بود.در همان روزهایی بود که شورای نگهبان از بین 800 کاندید ریاست جمهوری فقط به 4 خدمتگذار صدیق جمهوری اسلامی اجازه ایفای نقشی را داده بود
دز اطاق انجمن سخن،محل سخنرانی، همه ما با صبر وحوصله بعد از سخنان دیگران به نطق ایشان هم گوش فرا می دادیم چند دقیقه ای از سخنرانی ایشان نگذشته بود که پیامی به ایشان در تکست رساندم ویادآور شدم که با زاویه دید ایشان موافق نیستم ، بسیاری به جای استفاده از میکرفن از تکست برای بیان نظزاتشان استفاده می کنند ،ابزاریست کاملن موٍثر ومجاز .انتقاد بسیار محدود ومختصر من به آقای امینی خوش نیامد.ایشان ناگهان چنان از کوره در آمد وبر من غریدند که کم مانده بود جان به جان آفرین تسلیم کنم.این اولین برخورد من با آقای امینی بود.موضوع این برخورد آقای رفسنجانی بود .که ایشان در لفافه وبسیار زیرکانه از رفسنجانی دفاع می کردند ،راستش این دفاع ایشان از رفسنجانی که گویا مردی نیک می باشند واین مردم نااهل قدر ایشان را نمی دانند(نقل به مضمون)،برمن و تعدادی دیگر گران آمد.وایشان را مورد نقد قرار دادیم.برای تایید این گفته نقل قولی از آقای امینی مندرج در سایت چالشگر را در زیر می آورم.
.محمد امینی اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری
ازاین تاریخ به بعد خواستم در جلسات آینده هم ، ایشان را بشنوم تا ببینم اگر واقعن اظهار نظرم بی مورد بوده ومن بر ایشان بی جهت خورده گرفته ام، از ایشان پوزش بخواهم
روزها می گذشت واین سخنرانیها هم ادامه داشت.تا اینکه زمان ، به دوران شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی رسید. روزی متوجه شدیم که ایشان دیگر در اطاق انجمن سخن هم نمی خواهند صحبت کنند,ورفتند با کمک دوستانشان اطاقی جداگانه باز کردند و در آنجا شد متکلم وحده.بعدها متوجه شدم که بر خلاف دیگران ،ایشان ناراحت سوالاتی بودند که از وی پرسیده می شد . آقای امینی بیشتر طالب بالای منبر رفتن ونطق کردن بودند تا در بحث وگفتگو و پرسش وپاسخ شرکت کردن
آری آقای امینی در دنیای مجازی ودر قلب دموکراسی جهان منبری ساختند وبر بالای آن قرار گرفتند ودیگر به ما هم اجازه طرح سوالاتمان را ندادند
این روند تا روزهای بیرون آمدن اسامی آقایان کروبی وموسوی از جعبه انتصاب شورای نگهبان خامنه ای ،ادامه داشت.روزی ار روزها که دیگر نمی دانم در کجا و پای منبر چه کسی بودیم ، ناگهان,بندگان درگاه آقای مشیری وامینی اینجا وآنجا تبلیغ می کردند . واز همه می خواستند که بشتابید،بشتابید وبه همه بگویید که ؛آقای امینی ومشیری قرار است سخنرانی کنند و حتی راه حلهای دست اولی برای نجات ایران آماده و در جیب دارند
بی صبرانه انتظار رسیدن آن روز موعود را می کشیدیم.شبها را به این امید سر بر بالین می گذاشتیم که یک روز دیگر به موعد سخنرانی ایشان نزدیکتر شده ایم آن روز داشت فرا می رسید,بندگان درگاه بر شدت تبلیغاتشان افزوده بودند.نیروی تازه نفس هم به تازگی فرا رسیده بود.واینجا وآنجا مرتب تبلیغ وتبلیغ می کردند وزمان ومکان این سخنرانی را یادآور می شدند.ما دوباره دل تودلمان آرام وقرار نداشت ونگاهی به ساعت وتاریخ افکندیم وآنرا در 2 جا یادداشت نمودیم.
با خود کلنجار می رفتیم ؛ که آیا ما را هم در این سخنرانی شریک خواهند کرد آیا مسولین انتظامات عذر ما را زوذتر نخواهند خواست ؟و.....؛ آیا به ما هم اجازه طرح یک سوال خواهند داد ؟(در رابطه با دموکرات بودن رفسنجانی) ،غرق در همین افکار واوهام بودم ، که دوباره نیروی ،تاره نفس با قدرت هرچه تمامتر وبا غرور یک یوزر پالتالکی تبلیغ این سخنرانی را دوباره زد وصحنه میدان روم را ترک گفت .
به هر روی؛آن روز کذا فرا رسید.اندیشمندان وبزرگواران پالتالک با تبختر هر چه تمام یک به یک در جایگاههای خود قرار می گرفتند .سلامها ودوردهای آتشین نثار یکدیگر می کردند .خوشبختانه ما را هم تا کنون تحمل کرده بودند وما هم در آن پشتها جایی برای خود پیدا کزده وآرام گرفتیم مدتی نگذشته بود که ناگهان خبر ورود ایشان در شاهراه اینترنتی در فضا طنین افکن شد ؛او آنلاین شده بود بر تپش قلبها افروده گردید ورنگ از رخسارها پرید. گوینده جای خود را به گوینده دیگر داد وورود ایشان به محوطه روم را به اطلاع همگان رساند .بلی آقای امینی ورود نموده بودند ،ای دی(شناسه) سبز رنگ در مقابل شناسه مشگی رنگ من ودیگران به مانند خورشیدی تابان در آن بالا می درخشید وهمه را محسور خود گردانیده بود ، سکوتی عظیم در همه جا حکمفرما شد ، نفس در سینه ها حبس گردید وهمه چشمها بر شانسه(آی دی) سبزرنگ ایشان دوخته شد.ودوباره گوینده سومی میکرفن را بدست گرفتند واز خصائل نیک ایشان داستانها تعریف نمودند شعری از حافظ دکلمه کردند وسپس جای خود را به گوینده چهارمی ،داد تا ایشان از جناب امینی برای ایراد سخن دعوت به عمل آورند. وای چه غوغایی در دلها به پا شد. اطاق پر شد ار شور وشوق چه گلهای سیبری که به ایشان تقدیم نشد .ایشان در جایگاه همیشگی خود ،بالای منبر آن بالا قرار گرفتند.وپس از مکث طولانی شروع به گفتگو کردند ولی گویی ایشان دل نگران بودند واز موضوعی در رنج ! با رد وبدل شدن چند پیام خصوصی موضوع آشکار گردیده بود ؛ تعداد پامنبرنشینان کم بودند، برای 43 یوزر که ایشان سخنرانی نمی کنند..مریدان درگاه چاره را اندیشیده بودند.ایشان می بایست مشگل فنی پیدا می کردند وبرای مدتی از انظار غیب می شدند تا شاید تعداد شرکت کنندگان کمی بالا رود.به هر روی ایشان مشگل کامپوتری پیدا کردند وبیرون رفتند.اعتراض شروع شد که آقا این چه وضعشه چرا از قبل مشگل فنی را بر طرف نکرده بودید، همینطوری می خواهید ایران را آزاد کنیدو..... البته معترضین بیشتر از یکی دو نفر نبودند باقی می دانستند موضوع چیست . نیم ساعت دیگر سپری شد وتعدادی به اطاق اظافه شدند وتعدادی هم ترک کردند ودر کمییت روم تغییز چندانی به وجود نیامد بسیاری هم به اعتراض روم را ترگ گفتند.چاره ای نبود وایشان را برگرداندند واز او خواستند سخن گوید وایشان شروع به سخن کردند
از بالا وپایین،از دوران مشروطه وقاجار گفتند وگفتند تا به اصل مطلب برسند؛البته اصلاح طلب دیگری هم قبل از ایشان زمینه سازیها را کرده بودند اقای امینی بعد از آن مقدمه ها گفتند آنچه را که میخواستند،راه حل ایشان همه را مات ومبهوت کرد.به ناگهان سکوتی آزاردهنده مجلس را فرا گرفت ،همه میخکوب شده بودند،دیگر نه از شوخیهای تکستی خبری بود ونه از سلامها ودرودهای همیشگی؛ گویی زمان متوقف شده بود.
همه مانده بودند که چگونه این پیشنهاد به فکر آقایان رسیده است.تو گویی ،این پیشنهاد که برای همان بندگان درگاه ، کمی نگران کننده بود،وآنها را در خلسه ای آرامبخش فرو برده بود با سکوتی که همچنان حاکم بود.به مذاق هموطنی خوش نیامد ومخالفت خود را با لوگویی "متعجب" همراه کرد و در روم زد ، که با عکس العمل سریع،همان بندگان مواجه شد و به جای زبان سرخ که سر سبز دهد به باد، آن لوگوی "تعجب" زرد رنگ او را قربانی کرد، به هر روی ایشان بیرون انداخته شد، این عملیات بندگان درگاه با مهارت وشهامت انقلابی انجام گرفت.بیرون انداختن آن قربانی به بندگان درگاه ابهتی ویژه بخشیده و بسیار راضی از کاری که برای مخمد امینی انجام می دهند.
پیشنهاد چه بود ؟
پیشنهاد آقای امینی وآن "دانشمند" اصلاحطلب در رکاب ایشان ، این بود ؛ که از آنجایی که هر دوی این آقایان در زمینه های مدیریت اقتصادی ، تاریخی واجتماعی از تجارب فراوانی برخوردارند و دارای تخصصهای ویژه ای هستند وکلی تواناییهای دیگر نیز دارند،تیم آقای کروبی می توانند وظایفی را به آنها محول کنند. خلاصه ورک بخواهیم ترجمه کنیم آنها به آقای کروبی و موسوی ! پیشنهاد داده بودند ، تا در کابینه فرا رو شغلی برایشان در نظر گیرند (آرشیوصدا) دقت کنید که تازه آغاز معرفی کروبی وموسوی به عنوان "کاندید" ریاست جمهوری اسلامی در ایران بود وبا روندی که این انتصابات در پیش گرفت ، دیدیم که چه سرانجامی داشت.این دو ولی زودتر به فکر افتاده بودند. وطوری عاجزانه از کاندید شورای نگهبان جنتی ، تمنای شغل می کردند که فکر کنم اگر آقای موسوی به این دو، مسئولیت دربانی باغ منزل ، را هم پیشنهاد می داد بی تردید آنها آنرا با احترامات فائقه می پذیرفتند.اینها در این مجلس ، آنچنان از سفرهای طولانی خود به کنفرانسهای گوناگون دولتی دراقصا نقاط عالم سخن می گفتند که گویی وزارت اقتصاد آمریکا را سالها اداره می کردند، وتمام این مباحٍ به این دلیل بود که برای آقای کروبی از طریق پال تجارب خود را مستند کنند ، تا مبادا آقای کروبی قبل از تشکیل کابینه خود که نه به بار بود ونه به دار ؛ وزرای دولتی خود را تعیین کند و اینها را از قلم بیندازد، عجیبند انسانها
آری این قبیل "روشنفکران" فقط به خود می اندیشند، اینها درد آن جوان ایرانی که برای گذران رندگی باید کلیه اش را بفروشد ،ندارند.اینها تنها کالایشان که همان حرافی و زبان بازیست فقط برای خود ودر دکان خود به فروش می رسانند وبرایشان هم فرقی نمی کند که مردم در چه وضعیت فلاکت باری به سر می برند. مشگل اینها مشگل آن جوان وبلاگنویسی نیست که به خاطر دستگیری واسارتش ، پدر بی گناهش را به گروگان می گیرند ، واز او می خواهند که اگر خواهان آزادی پدرش هست باید خودش را معرفی کند ،وچه بسا نه پدر آزاد شود و اورا هم زندانی کنند.
من باور نمی کنم که درد امینیها، درد آن کارگر بیکاری باشد که فرزند خرد سالش مجبور است برای کمک به خوانواده اش روزی 12 ساعت بادکنک وآدامس بفروشد. این قبیل "روشنفکران" که 33 سال پیش ، با بلاهت سیاسی وائدولوژیک خود ، کشور را به ورطه فلاکت و ورشستگی کشانده اند ، زمانی مائویست می شوند وبر خود نام ممد لنین می گذارند، و زمانی اصلاح طلب وجبهه ای ، و اگر زمان هم روزی روزگاری اقتضا کند ، در همین حکومت سنگسار وکهریزک هم به اجرای نقش بپردازند. اینها ،فقط به فکر دوختن کلاهی از آن نمد آغشته به خون جوانان این مرز وبوم هستند
در ایران این کشور خمینی زده وبخصوص بعد ار جنبش سبز بسیاری از این فرصت طلبان به خاطر عدم ثبات در جایگاه سیاسی خود ، مرتب از این ور به آن ور پرت می شوند. یکی از بهترین نمونه های این پدیده منفی همین آقای محمد امینیست .ایشان نه تنها با پیشنهادات مشعشع خود کاملن صف خود را از مردم جدا کردند ودر جبهه جمهوری اسلامی قرا داشتند ویا قرار گرفتند بلکه با نوشتن مغالطه اخیرش به نام "آرزوهای محمد علی شاهی"از نظز ادبیات سیاسی هم خود را شهره عام وخاص کردند.در پایین نقل قولی دیگر از آقای محمد امینی را با هم مطالعه کنیم.
.محمد امینی اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری
می نویسد.
.گویا نیوز
ادامه دارد..
آرزوهای محمدعلی شاهی
http://www.jomhourikhahi.com/2012/06/iran-kingship-dream.html
.ابتدا، به نگرانی آقای محمد امینی از به زیر کشیده شدن ولایت فقیه (خامنه ای) بپردازیم وبینیم واقعن عصبیت و دلگیری ایشان از آقای سازگارا چه بوده است ؟ وچرا اصولن آقای محمد امینی با براندازی خامنه ای وولایت فقیه مخالفند ؟ وسپس نگاهی گذرا به مقاله اخیر ایشان ، که آروزهای" محمد علی شاهی " نامیده است بیافکنیم و به بررسی دلایل وانگیزه های انتخاب ترمونولوژیی چنین سخیف ، برای نقد شخصیت ، مرام ومنش آقای رضا پهلوی بپردازم. تا در یابیم که پهلوی ستیزی ایشان از کجا نشات می گیرد؟
در فحوای این بررسی ها به ماجرای اولین آشنایی سیبری خود با آقای محمد امینی ، نیزاشاره ای گذرا خواهم کرد . جالب اینجاست همین نوشته سراپا تهمت ،دروغ وافترای آقای امینی ، می شود محور اصلی هتاکی های تلویزیون پارس به آقای رضا پهلوی .
این تی وی که وابسته به فروش تبلیغات مشتریان خود ازداخل وخارج ایران می باشد ، رو خوانی این مقاله را به فردی واگذار کرده که در همان تی وی مشغول به کار است وبرنامه ساز تی وی پارس می باشند.طبق اظهارات همکاران وی، ایشان فردیست ، تندخو وپرخاشگر با نام فامیلی مشیری که بهترین دوست وهممفکر آقای امینی هستند .آقای مشیری شاغل در تی وی پارس هیچ ارتباطی با شاعر گرانمایه وفرهیخته کشورمان ،زنده یاید فریدون مشیری ندارد.،همانطور که اغلب نوشته های آقای امینی که ؛ با لحن بسیار غیر ادیبانه وبازاری به وسیله آقای مشیری ،خوانده می شود، این نوشته ایشون هم به همان ترتیب در تلویزون پارس ،چند بار به وسیله ایشون ،رو خوانی شد ،
متاسفنه دو دهه است که ،جمهوری اسلامی توانسته است اسکلت لرزان خود را به خاطر رواج همین شیوه های ناپسند و مرسوم در اپوزوسیون ،حفظ کند ، بی خود نیست که پس از این سیاه بازیها به کارگردانی تلویزیون پارس وبا همکاری مجریان آن آقای محمد امینی ومشیری ، باعث شد تا سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، شادمان از این نوع فرهنگ لجن پراکنی در صفوف مخالفان خود ، مطرح کند ، که ؛اپوزوسیون پنج دقیقه هم نمی تواند اتحاد کند
در چنین شرایطی وقتی مدیران تلویریون پارس مورد مواخذه گیرند ، که آقا از این طریق پول کلان به جبیب می زنید،نوش جان. ولی چرا ابزاری شده اید در دست مشتریان خود،و اصولن شما به عنوان ایرانی آیا نقشی در رهایی ایران نباید به عهده بگیرید ؟ سریع جوابشان آماده است و ما را محول می کنند به آزادی بیان.و اینگونه از زیر بار شانه خاله می کنند و مسولیت و نقش خود را به عنوان رسانه پارسی زبان به فراموشی می سپارند
.دقت باید کرد که به هیچ وجه کسی با آزادی بیان وعقیده مخالف نیست ولی نقشی که افرادی مثل همین آقای مشیری ویا در گذشته فرد دیگری به نام سکویی به عهده گرفته اند ربطی به بیان وآزادی آن ندارد.ما در بین صدها رسانه آزاد در این کشورها شاید کمتر از تعداد انگشتان یک دست ، افرادی داشته باشیم با ترمونولوژی مشیری وسکویی.اینها تک هستند وغالب افراد از اینها شاکیند.
در اینجاست که باید به ابزارها پرداخت وآنها ،در اینجا آقایان مشیری وامینی هستند .سوال من از این دو نفر اینست که در این شرایط خطیر وخطرناک ،چیست کار آقایان مشیری وامینی ؟ آیا باید به این مطالب و با این لحن آب به آسیاب خامنه ای ریخت.من متاسفم ,که اینهمه گرفتاری ، قتل وعارت کشور را فرا گرفته واین آقایان در این شرایط حساس منطقه وایران ، مشگلشان شده سیستم پهلوی و آقای رضا پهلوی. تا جایی که هر هفته ، چند ساعت برنامه تلویزوین پارس را به آن اختصاص می دهند ،مطمئنم که اگر این گفته ها به عرضشان برسد،سریع توپخانه هردو با شلیک گلوله هایی که به اتهام "سلطنت طلب افراطی" و "دشمنان همیشگی آزادی بیان "ویا" چاپلوسان دفتر رضا پهلوی" و"هواخواه دیکتاتوری پادشاهان پهلوی" آغشته است ،سعی در تخطئه این تمهیدات خواهند کرد .
آقایان ما مردم عادی هستیم، که دل در گرو ایران داریم.ما خواهان همبستگی تمام جریانات سیاسی وتمام ایرانیان هستیم.چرا که بدون این اتحاد ، نه رژیم به زیر کشیده می شود واگر هم با جنگی خارجی نابود شود.زیر ساختهای کشورمان هم ،از بین می رود.پس برای اینکه بدون حمله خارجی وهر چه سریعتر وبا کمترین هزینه بتوانیم جمهوری اسلامی را تغییر دهیم ،باید بتوانیم همبستگی فراگیر مسلکی وسازمانی را به وجود آوریم
.در این بین من معتقدم با وجود شخصیتی به مانند آقای رضا پهاوی در کنار سایر وطنپرستان, که شما آگاهانه در جهت تخریبشان حرکت می کنید ما می توانیم زودتر به آن وفاق ملی دست یابیم.واز این جایگاه است که این ترور شخصیتی را شدیدن محکوم می کنم .
من تا چندی پیش ، که این نوشته های آقای امینی به دستم نرسیده بود ، واقعن فکر می کردم ایشان ار ژیم اسلامی گذشته اند.!! ولی با بررسی مقالات ونوشته های آقای امینی به عنوان ،بهترین دوست آقای مشیری ، پی بردم که من در اشتباه مخض قرار داشتم.برای اینکه غلوی نکرده باشم در پایین گوسه هایی از نوشته های ایشان را که از منابع موثق استخراج کرده ام درج می کنم
، تا با هم مطالعه کرده و .در در پایان ، قضاوت را به عهده شما می گذارم
.اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری / محمد امینی,
در فحوای این بررسی ها به ماجرای اولین آشنایی سیبری خود با آقای محمد امینی ، نیزاشاره ای گذرا خواهم کرد . جالب اینجاست همین نوشته سراپا تهمت ،دروغ وافترای آقای امینی ، می شود محور اصلی هتاکی های تلویزیون پارس به آقای رضا پهلوی .
این تی وی که وابسته به فروش تبلیغات مشتریان خود ازداخل وخارج ایران می باشد ، رو خوانی این مقاله را به فردی واگذار کرده که در همان تی وی مشغول به کار است وبرنامه ساز تی وی پارس می باشند.طبق اظهارات همکاران وی، ایشان فردیست ، تندخو وپرخاشگر با نام فامیلی مشیری که بهترین دوست وهممفکر آقای امینی هستند .آقای مشیری شاغل در تی وی پارس هیچ ارتباطی با شاعر گرانمایه وفرهیخته کشورمان ،زنده یاید فریدون مشیری ندارد.،همانطور که اغلب نوشته های آقای امینی که ؛ با لحن بسیار غیر ادیبانه وبازاری به وسیله آقای مشیری ،خوانده می شود، این نوشته ایشون هم به همان ترتیب در تلویزون پارس ،چند بار به وسیله ایشون ،رو خوانی شد ،
متاسفنه دو دهه است که ،جمهوری اسلامی توانسته است اسکلت لرزان خود را به خاطر رواج همین شیوه های ناپسند و مرسوم در اپوزوسیون ،حفظ کند ، بی خود نیست که پس از این سیاه بازیها به کارگردانی تلویزیون پارس وبا همکاری مجریان آن آقای محمد امینی ومشیری ، باعث شد تا سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، شادمان از این نوع فرهنگ لجن پراکنی در صفوف مخالفان خود ، مطرح کند ، که ؛اپوزوسیون پنج دقیقه هم نمی تواند اتحاد کند
در چنین شرایطی وقتی مدیران تلویریون پارس مورد مواخذه گیرند ، که آقا از این طریق پول کلان به جبیب می زنید،نوش جان. ولی چرا ابزاری شده اید در دست مشتریان خود،و اصولن شما به عنوان ایرانی آیا نقشی در رهایی ایران نباید به عهده بگیرید ؟ سریع جوابشان آماده است و ما را محول می کنند به آزادی بیان.و اینگونه از زیر بار شانه خاله می کنند و مسولیت و نقش خود را به عنوان رسانه پارسی زبان به فراموشی می سپارند
.دقت باید کرد که به هیچ وجه کسی با آزادی بیان وعقیده مخالف نیست ولی نقشی که افرادی مثل همین آقای مشیری ویا در گذشته فرد دیگری به نام سکویی به عهده گرفته اند ربطی به بیان وآزادی آن ندارد.ما در بین صدها رسانه آزاد در این کشورها شاید کمتر از تعداد انگشتان یک دست ، افرادی داشته باشیم با ترمونولوژی مشیری وسکویی.اینها تک هستند وغالب افراد از اینها شاکیند.
در اینجاست که باید به ابزارها پرداخت وآنها ،در اینجا آقایان مشیری وامینی هستند .سوال من از این دو نفر اینست که در این شرایط خطیر وخطرناک ،چیست کار آقایان مشیری وامینی ؟ آیا باید به این مطالب و با این لحن آب به آسیاب خامنه ای ریخت.من متاسفم ,که اینهمه گرفتاری ، قتل وعارت کشور را فرا گرفته واین آقایان در این شرایط حساس منطقه وایران ، مشگلشان شده سیستم پهلوی و آقای رضا پهلوی. تا جایی که هر هفته ، چند ساعت برنامه تلویزوین پارس را به آن اختصاص می دهند ،مطمئنم که اگر این گفته ها به عرضشان برسد،سریع توپخانه هردو با شلیک گلوله هایی که به اتهام "سلطنت طلب افراطی" و "دشمنان همیشگی آزادی بیان "ویا" چاپلوسان دفتر رضا پهلوی" و"هواخواه دیکتاتوری پادشاهان پهلوی" آغشته است ،سعی در تخطئه این تمهیدات خواهند کرد .
آقایان ما مردم عادی هستیم، که دل در گرو ایران داریم.ما خواهان همبستگی تمام جریانات سیاسی وتمام ایرانیان هستیم.چرا که بدون این اتحاد ، نه رژیم به زیر کشیده می شود واگر هم با جنگی خارجی نابود شود.زیر ساختهای کشورمان هم ،از بین می رود.پس برای اینکه بدون حمله خارجی وهر چه سریعتر وبا کمترین هزینه بتوانیم جمهوری اسلامی را تغییر دهیم ،باید بتوانیم همبستگی فراگیر مسلکی وسازمانی را به وجود آوریم
.در این بین من معتقدم با وجود شخصیتی به مانند آقای رضا پهاوی در کنار سایر وطنپرستان, که شما آگاهانه در جهت تخریبشان حرکت می کنید ما می توانیم زودتر به آن وفاق ملی دست یابیم.واز این جایگاه است که این ترور شخصیتی را شدیدن محکوم می کنم .
من تا چندی پیش ، که این نوشته های آقای امینی به دستم نرسیده بود ، واقعن فکر می کردم ایشان ار ژیم اسلامی گذشته اند.!! ولی با بررسی مقالات ونوشته های آقای امینی به عنوان ،بهترین دوست آقای مشیری ، پی بردم که من در اشتباه مخض قرار داشتم.برای اینکه غلوی نکرده باشم در پایین گوسه هایی از نوشته های ایشان را که از منابع موثق استخراج کرده ام درج می کنم
، تا با هم مطالعه کرده و .در در پایان ، قضاوت را به عهده شما می گذارم
.اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری / محمد امینی,
آقای سازگارا انگیزه بنیادین نوشته خودرا چنین بیان کرده اند: «هدف: پایین آوردن کودتاچیان از قدرت و محاکمه آن ها». نه شکست کودتا، نه ابطال انتخابات، نه برگزاری انتخابات آزاد؛ بلکه پایین آوردن کودتاچیان از قدرت! برای آگاهی از برداشت ایشان از کودتاچیان هم نیازی به خواندن نوشته های پیشین و یا سخنان ایشان در صدای آمریکا نیست. در همین نوشتار روشن کرده اند که به درستی آقای خامنه ای را رهبر کودتا و کودتاچیان می دانند. پس مراد ایشان از «پایین آوردن کودتاچیان از قدرت و محاکمه آن ها» نیز به این معنی است که ایشان هدف جنبش کنونی مردم را پایین آورن و یا براندازی ولایت فقیه و محاکمه سران کودتا و از جمله آقای خامنه ای می دانند و یا امیدوراند که مردم را به سوی چنین هدفی بکشانند!
آقای سازگارا که تا پیش از شکست سیاسی نیوکان ها، سرنوشت سیاسی خویش را با ایشان رقم زده بودند و درآن هنگام از پروژه دولت بوش در «تحول» سیاسی - نظامی ایران و دولت سازی در تبعید پشتیبانی می کردند، اینک به سان سازمان مجاهدین، سلطنت طلبان افراطی و رادیکال ترین گروه های چپ آسیایی، همان سیاست براندازی را از راه جهت دادن به جنبشی که با شعار ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد به خیابان آمده و رهبران آن، دونامزد ریاست جمهوری و پیرامونیان ایشان هستند، پیشنهاد می کند!
آقای امینی دارند رک وپوست کنده به آقای سازگارا ایراد می گیرند که چرا خواهان براندازی ولایت فقیه هستند ، توجه کنید سخن از سرنگونی جمهوری اسلامی نیست ، بلکه ایشان حتی راضی به کنار زدن خامنه ای وولایت فقیه هم نیستند و از آن وحشتناکتر ایشان با محاکمه خامنه ای هم مشگل دارند, وتمام اینها را آقای محمد امینی ، زیر نام سکولار دموکراسی به پیش می برند .تـفــو ای چرخ گردون تـفـــو !.
راستش را بخواهید بعد از مطالعه این اندرز " امینانه" آقای امینی به آقای سازگارا , که گویا ایشان اندرزهای خطرناک داده اند خندم گرفت.تا جایی که به یاد دارم آقای سازگارا همیشه اعتقاد به آقای موسوی داشتند واز آن طریق تایید قانون اساسی جمهوری اسلامی.ولی دنیای ما امروزه روز دنیای عجیبی شده است که آقای سازگارا می شود رادیکال وافراطی سلطنت طلب,آنهم چون خواسته است که خامنه ای این جنایت کار اصلی در ایران، گورش را گم کند .ومثلن جایش را به یکی دیگر بدهد.و همه چیز سر جایش بماند.آقای امینی حتا ، با همین تغییر کوچک هم راضی نیستند وآنرا خطرناک می دانند. ،من فکر نمی کردم آقای دکتر امینی به این حد از "فرهیختگی" سیاسی برسند.
.
کمی به گذشته برگردیم ، آمده بود تا در شاهراه اطلاعاتی پالتالک، سخنرانی کند و در کنار بسیاری دیگر به بحث وتبادل نظر بپردازد..
هنوز در ایران جنبش اعتراضی ومطالباتی شروع نشده بود.در همان روزهایی بود که شورای نگهبان از بین 800 کاندید ریاست جمهوری فقط به 4 خدمتگذار صدیق جمهوری اسلامی اجازه ایفای نقشی را داده بود
دز اطاق انجمن سخن،محل سخنرانی، همه ما با صبر وحوصله بعد از سخنان دیگران به نطق ایشان هم گوش فرا می دادیم چند دقیقه ای از سخنرانی ایشان نگذشته بود که پیامی به ایشان در تکست رساندم ویادآور شدم که با زاویه دید ایشان موافق نیستم ، بسیاری به جای استفاده از میکرفن از تکست برای بیان نظزاتشان استفاده می کنند ،ابزاریست کاملن موٍثر ومجاز .انتقاد بسیار محدود ومختصر من به آقای امینی خوش نیامد.ایشان ناگهان چنان از کوره در آمد وبر من غریدند که کم مانده بود جان به جان آفرین تسلیم کنم.این اولین برخورد من با آقای امینی بود.موضوع این برخورد آقای رفسنجانی بود .که ایشان در لفافه وبسیار زیرکانه از رفسنجانی دفاع می کردند ،راستش این دفاع ایشان از رفسنجانی که گویا مردی نیک می باشند واین مردم نااهل قدر ایشان را نمی دانند(نقل به مضمون)،برمن و تعدادی دیگر گران آمد.وایشان را مورد نقد قرار دادیم.برای تایید این گفته نقل قولی از آقای امینی مندرج در سایت چالشگر را در زیر می آورم.
.محمد امینی اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری
...نوشته آقای سازگارا درخود، همسویی با رفتار سازمان مجاهدین است....و یا آن دسته از سلطنت طلبان افراطی که در تظاهرات پشتیبانی در خارج کشور علیه موسوی اعلامیه پخش می کنند، پیشینه اورا به یاد مردم می آورند، به فساد هاشمی رفسنجانی می پردازند و از «توهم» مردم در شرکت در انتخابات سخن می گویند
ازاین تاریخ به بعد خواستم در جلسات آینده هم ، ایشان را بشنوم تا ببینم اگر واقعن اظهار نظرم بی مورد بوده ومن بر ایشان بی جهت خورده گرفته ام، از ایشان پوزش بخواهم
روزها می گذشت واین سخنرانیها هم ادامه داشت.تا اینکه زمان ، به دوران شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی رسید. روزی متوجه شدیم که ایشان دیگر در اطاق انجمن سخن هم نمی خواهند صحبت کنند,ورفتند با کمک دوستانشان اطاقی جداگانه باز کردند و در آنجا شد متکلم وحده.بعدها متوجه شدم که بر خلاف دیگران ،ایشان ناراحت سوالاتی بودند که از وی پرسیده می شد . آقای امینی بیشتر طالب بالای منبر رفتن ونطق کردن بودند تا در بحث وگفتگو و پرسش وپاسخ شرکت کردن
آری آقای امینی در دنیای مجازی ودر قلب دموکراسی جهان منبری ساختند وبر بالای آن قرار گرفتند ودیگر به ما هم اجازه طرح سوالاتمان را ندادند
این روند تا روزهای بیرون آمدن اسامی آقایان کروبی وموسوی از جعبه انتصاب شورای نگهبان خامنه ای ،ادامه داشت.روزی ار روزها که دیگر نمی دانم در کجا و پای منبر چه کسی بودیم ، ناگهان,بندگان درگاه آقای مشیری وامینی اینجا وآنجا تبلیغ می کردند . واز همه می خواستند که بشتابید،بشتابید وبه همه بگویید که ؛آقای امینی ومشیری قرار است سخنرانی کنند و حتی راه حلهای دست اولی برای نجات ایران آماده و در جیب دارند
بی صبرانه انتظار رسیدن آن روز موعود را می کشیدیم.شبها را به این امید سر بر بالین می گذاشتیم که یک روز دیگر به موعد سخنرانی ایشان نزدیکتر شده ایم آن روز داشت فرا می رسید,بندگان درگاه بر شدت تبلیغاتشان افزوده بودند.نیروی تازه نفس هم به تازگی فرا رسیده بود.واینجا وآنجا مرتب تبلیغ وتبلیغ می کردند وزمان ومکان این سخنرانی را یادآور می شدند.ما دوباره دل تودلمان آرام وقرار نداشت ونگاهی به ساعت وتاریخ افکندیم وآنرا در 2 جا یادداشت نمودیم.
با خود کلنجار می رفتیم ؛ که آیا ما را هم در این سخنرانی شریک خواهند کرد آیا مسولین انتظامات عذر ما را زوذتر نخواهند خواست ؟و.....؛ آیا به ما هم اجازه طرح یک سوال خواهند داد ؟(در رابطه با دموکرات بودن رفسنجانی) ،غرق در همین افکار واوهام بودم ، که دوباره نیروی ،تاره نفس با قدرت هرچه تمامتر وبا غرور یک یوزر پالتالکی تبلیغ این سخنرانی را دوباره زد وصحنه میدان روم را ترک گفت .
به هر روی؛آن روز کذا فرا رسید.اندیشمندان وبزرگواران پالتالک با تبختر هر چه تمام یک به یک در جایگاههای خود قرار می گرفتند .سلامها ودوردهای آتشین نثار یکدیگر می کردند .خوشبختانه ما را هم تا کنون تحمل کرده بودند وما هم در آن پشتها جایی برای خود پیدا کزده وآرام گرفتیم مدتی نگذشته بود که ناگهان خبر ورود ایشان در شاهراه اینترنتی در فضا طنین افکن شد ؛او آنلاین شده بود بر تپش قلبها افروده گردید ورنگ از رخسارها پرید. گوینده جای خود را به گوینده دیگر داد وورود ایشان به محوطه روم را به اطلاع همگان رساند .بلی آقای امینی ورود نموده بودند ،ای دی(شناسه) سبز رنگ در مقابل شناسه مشگی رنگ من ودیگران به مانند خورشیدی تابان در آن بالا می درخشید وهمه را محسور خود گردانیده بود ، سکوتی عظیم در همه جا حکمفرما شد ، نفس در سینه ها حبس گردید وهمه چشمها بر شانسه(آی دی) سبزرنگ ایشان دوخته شد.ودوباره گوینده سومی میکرفن را بدست گرفتند واز خصائل نیک ایشان داستانها تعریف نمودند شعری از حافظ دکلمه کردند وسپس جای خود را به گوینده چهارمی ،داد تا ایشان از جناب امینی برای ایراد سخن دعوت به عمل آورند. وای چه غوغایی در دلها به پا شد. اطاق پر شد ار شور وشوق چه گلهای سیبری که به ایشان تقدیم نشد .ایشان در جایگاه همیشگی خود ،بالای منبر آن بالا قرار گرفتند.وپس از مکث طولانی شروع به گفتگو کردند ولی گویی ایشان دل نگران بودند واز موضوعی در رنج ! با رد وبدل شدن چند پیام خصوصی موضوع آشکار گردیده بود ؛ تعداد پامنبرنشینان کم بودند، برای 43 یوزر که ایشان سخنرانی نمی کنند..مریدان درگاه چاره را اندیشیده بودند.ایشان می بایست مشگل فنی پیدا می کردند وبرای مدتی از انظار غیب می شدند تا شاید تعداد شرکت کنندگان کمی بالا رود.به هر روی ایشان مشگل کامپوتری پیدا کردند وبیرون رفتند.اعتراض شروع شد که آقا این چه وضعشه چرا از قبل مشگل فنی را بر طرف نکرده بودید، همینطوری می خواهید ایران را آزاد کنیدو..... البته معترضین بیشتر از یکی دو نفر نبودند باقی می دانستند موضوع چیست . نیم ساعت دیگر سپری شد وتعدادی به اطاق اظافه شدند وتعدادی هم ترک کردند ودر کمییت روم تغییز چندانی به وجود نیامد بسیاری هم به اعتراض روم را ترگ گفتند.چاره ای نبود وایشان را برگرداندند واز او خواستند سخن گوید وایشان شروع به سخن کردند
از بالا وپایین،از دوران مشروطه وقاجار گفتند وگفتند تا به اصل مطلب برسند؛البته اصلاح طلب دیگری هم قبل از ایشان زمینه سازیها را کرده بودند اقای امینی بعد از آن مقدمه ها گفتند آنچه را که میخواستند،راه حل ایشان همه را مات ومبهوت کرد.به ناگهان سکوتی آزاردهنده مجلس را فرا گرفت ،همه میخکوب شده بودند،دیگر نه از شوخیهای تکستی خبری بود ونه از سلامها ودرودهای همیشگی؛ گویی زمان متوقف شده بود.
همه مانده بودند که چگونه این پیشنهاد به فکر آقایان رسیده است.تو گویی ،این پیشنهاد که برای همان بندگان درگاه ، کمی نگران کننده بود،وآنها را در خلسه ای آرامبخش فرو برده بود با سکوتی که همچنان حاکم بود.به مذاق هموطنی خوش نیامد ومخالفت خود را با لوگویی "متعجب" همراه کرد و در روم زد ، که با عکس العمل سریع،همان بندگان مواجه شد و به جای زبان سرخ که سر سبز دهد به باد، آن لوگوی "تعجب" زرد رنگ او را قربانی کرد، به هر روی ایشان بیرون انداخته شد، این عملیات بندگان درگاه با مهارت وشهامت انقلابی انجام گرفت.بیرون انداختن آن قربانی به بندگان درگاه ابهتی ویژه بخشیده و بسیار راضی از کاری که برای مخمد امینی انجام می دهند.
پیشنهاد چه بود ؟
پیشنهاد آقای امینی وآن "دانشمند" اصلاحطلب در رکاب ایشان ، این بود ؛ که از آنجایی که هر دوی این آقایان در زمینه های مدیریت اقتصادی ، تاریخی واجتماعی از تجارب فراوانی برخوردارند و دارای تخصصهای ویژه ای هستند وکلی تواناییهای دیگر نیز دارند،تیم آقای کروبی می توانند وظایفی را به آنها محول کنند. خلاصه ورک بخواهیم ترجمه کنیم آنها به آقای کروبی و موسوی ! پیشنهاد داده بودند ، تا در کابینه فرا رو شغلی برایشان در نظر گیرند (آرشیوصدا) دقت کنید که تازه آغاز معرفی کروبی وموسوی به عنوان "کاندید" ریاست جمهوری اسلامی در ایران بود وبا روندی که این انتصابات در پیش گرفت ، دیدیم که چه سرانجامی داشت.این دو ولی زودتر به فکر افتاده بودند. وطوری عاجزانه از کاندید شورای نگهبان جنتی ، تمنای شغل می کردند که فکر کنم اگر آقای موسوی به این دو، مسئولیت دربانی باغ منزل ، را هم پیشنهاد می داد بی تردید آنها آنرا با احترامات فائقه می پذیرفتند.اینها در این مجلس ، آنچنان از سفرهای طولانی خود به کنفرانسهای گوناگون دولتی دراقصا نقاط عالم سخن می گفتند که گویی وزارت اقتصاد آمریکا را سالها اداره می کردند، وتمام این مباحٍ به این دلیل بود که برای آقای کروبی از طریق پال تجارب خود را مستند کنند ، تا مبادا آقای کروبی قبل از تشکیل کابینه خود که نه به بار بود ونه به دار ؛ وزرای دولتی خود را تعیین کند و اینها را از قلم بیندازد، عجیبند انسانها
آری این قبیل "روشنفکران" فقط به خود می اندیشند، اینها درد آن جوان ایرانی که برای گذران رندگی باید کلیه اش را بفروشد ،ندارند.اینها تنها کالایشان که همان حرافی و زبان بازیست فقط برای خود ودر دکان خود به فروش می رسانند وبرایشان هم فرقی نمی کند که مردم در چه وضعیت فلاکت باری به سر می برند. مشگل اینها مشگل آن جوان وبلاگنویسی نیست که به خاطر دستگیری واسارتش ، پدر بی گناهش را به گروگان می گیرند ، واز او می خواهند که اگر خواهان آزادی پدرش هست باید خودش را معرفی کند ،وچه بسا نه پدر آزاد شود و اورا هم زندانی کنند.
من باور نمی کنم که درد امینیها، درد آن کارگر بیکاری باشد که فرزند خرد سالش مجبور است برای کمک به خوانواده اش روزی 12 ساعت بادکنک وآدامس بفروشد. این قبیل "روشنفکران" که 33 سال پیش ، با بلاهت سیاسی وائدولوژیک خود ، کشور را به ورطه فلاکت و ورشستگی کشانده اند ، زمانی مائویست می شوند وبر خود نام ممد لنین می گذارند، و زمانی اصلاح طلب وجبهه ای ، و اگر زمان هم روزی روزگاری اقتضا کند ، در همین حکومت سنگسار وکهریزک هم به اجرای نقش بپردازند. اینها ،فقط به فکر دوختن کلاهی از آن نمد آغشته به خون جوانان این مرز وبوم هستند
در ایران این کشور خمینی زده وبخصوص بعد ار جنبش سبز بسیاری از این فرصت طلبان به خاطر عدم ثبات در جایگاه سیاسی خود ، مرتب از این ور به آن ور پرت می شوند. یکی از بهترین نمونه های این پدیده منفی همین آقای محمد امینیست .ایشان نه تنها با پیشنهادات مشعشع خود کاملن صف خود را از مردم جدا کردند ودر جبهه جمهوری اسلامی قرا داشتند ویا قرار گرفتند بلکه با نوشتن مغالطه اخیرش به نام "آرزوهای محمد علی شاهی"از نظز ادبیات سیاسی هم خود را شهره عام وخاص کردند.در پایین نقل قولی دیگر از آقای محمد امینی را با هم مطالعه کنیم.
.محمد امینی اندرزهای خطرناک آقای سازگارا » چالشگری
جنبش کنونی ایران، جنبش براندازی جمهوری اسلامی نیست و نباید چنین توهمی را در میان مردم ایجاد کرد. نسخه پیچی های راهکاری برپایه چنین توهمی، به پیروزی مبارزه ای که برای دستیابی به رفرم های اساسی و ماندگار در نظام انتخاباتی در جریان است، به شدت زیان خواهد رساندویا آنجایی که به شاهراده رضا پهلوی ایراد می گیرند که چرا می خواهید جمهوری اسلامی را براندازید،
می نویسد.
.گویا نیوز
شاهزاده ای ديگر، پس از چندسالی .... شرم و آزرم را يکسر به کنار نهاده است و نه تنها خويشتن را «پادشاه قانونی ايران» خوانده، که در سودای براندازی جمهوری اسلامی .... زبان گشوده وچشم .......دوخته است.
ادامه دارد..
فرید.
آرزوهای محمدعلی شاهی
http://www.jomhourikhahi.com/2012/06/iran-kingship-dream.html